صالحین رستم‌آباد

پایگاه مقاومت بسیج محمد رسول الله رستم اباد

صالحین رستم‌آباد

پایگاه مقاومت بسیج محمد رسول الله رستم اباد

«بیم از تشکیل حکومت» چرا؟!

| پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۹ ب.ظ

در میان نحله‌های فکری موجود، گروهى هستند که از تشکیل هر نوع حکومت جلوگیرى کرده و با آن مخالفت مى‏ورزند، و برخى از آنان «تز» نامعقول خود را در قالب قانون فلسفى مى‏ریزند و وجود حکومت را براى بشر، فقط تا مدتى ضرورى مى‏پندارند.

اکنون ما پیرامون اندیشه ‏هاى این گروه سخن میگوییم:

1. مارکس و همفکران او لزوم وجود دولت را تا آن‏جا که اختلاف طبقاتى در میان است ضرورى مى‏دانند و معتقدند پس از گسترش کمونیسم در سرتاسر جهان دولت باید از میان برود.
نقد: این سخن، پندارى بیش نیست، و برترى‏طلبى انسان و فزون‏خواهى او، منحصر به مسائل اقتصادى و امور مادى نیست که در صورت محو اختلاف طبقاتى مایه‏ نزاع و جدال از بین برود بلکه براى جلوگیرى از جاه‏طلبى و خودخواهى‏ها، وجود حکومت لازم و ضرورى است، هرچند اختلاف طبقاتى در کار نباشد.

2. گروهى که در پى جرم و جنایت و فساد و هوسرانى هستند محیطهاى هرج‏ومرج و بى‏نظمى و ناامنى به نفع آنان تمام مى‏شود، و پیوسته مى‏خواهند، از آب گل‏آلود ماهى بگیرند، این گروه از بردن نام حکومت و دولت، نام قوه مجریه و قضائیه، سخت خائف و بیمناکند، زیرا مى‏دانند که وجود نظم، مانع از جرم و جنایت و تجاوز و شرارت‏هاى آنها مى‏گردد و به خودکامگى آنان پایان مى‏بخشد.

3. گروهى که از شنیدن لفظ دولت و حکومت به یاد حکومت‏هاى زورگو و خودکامه مى‏افتند که پیوسته در خدمت اقویا بوده و جز مکیدن خون ملت، و غارت کردن اموال عمومى هدف دیگرى نداشتند. هر موقع انسان به یاد سلول‏ها و سیاه چال‏هاى زندان‏هاى ایران مى‏افتد که این سلطه‏ گراها براى جوانان ملت و آزادى خواهان درست کرده بودند و روز و شب جز شکنجه و سرکوب فرزندان ملت، کارى نداشتند، یک نوع تنفر از دولت و حکومت به وى دست مى‏دهد، و مى‏پندارد که حکومت کردن جز با این روش‏ها امکان ندارد.
اگر این گروه از ویژگى‏هایى که قرآن براى حکومت‏ها صالح‏ یادآور مى‏شود اطلاع داشتند، هرگز همه را به یک چوب نمى‏راندند و از حکومت‏هاى صالح استقبال مى‏کردند.

4. گروهى روشنفکر که به آزادى‏هاى فردى بیش از حد معقول بها مى‏دهند و تصور مى‏کنند که وجود دولت، مزاحم حریت و آزادى است، این گروه «لاابالیگرى» را از آزادى‏هاى معقول و مشروع باز نشناخته‏اند. در حکومت‏هاى صالح هیچ نوع محدودیتى براى آزادى‏هاى فردى معقول و خرد پسند وجود ندارد، و قدرت سیاسى جز دفاع از حریم حق و شکوفا ساختن استعداها، هدف دیگرى نخواهد داشت. زیرا حاکم در حکومت‏هاى صالح یا از جانب خدا، مبعوث است و یا برگزیده و لااقل پذیرفته شده مردم مى‏باشد.

حاکمى که از جانب خدا تعیین مى‏گردد، تکلف او روشن است او جز اجراى دستور خدا کار دیگرى انجام نمى‏دهد و حکومت برگزیده از طرف مردم و یا پذیرفته شده از طرف آنها هرگز برخلاف نظر مردم کارى انجام نمى‏دهد. و حاکم مستبد و زورگو از موضوع بحث ما خارج است زیرا نه از طرف خدا تعیین شده و نه از طرف مردم.
در قرآن مجید، و احادیث اسلامى اهداف حکومت‏هاى صالح به روشنى معرفى شده است. آنجا که مى‏فرماید:
الّذین إن مکّناهم فى الأرض أقاموا الصّلوة و آتوا الزّکاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للّه عاقبة الأمور. «1»
 «آنان که وقتى به قدرت برسند، نماز مى‏گزارند (پیوند خود را با خدا قطع نمى‏کنند) زکات مى‏پردازند (پیوند خود را با مردم نمى‏برند) به نیکى امر مى‏کنند و مردم را از کارهاى بد باز مى‏دارند، با فساد مبارزه مى‏کنند، و سرانجام امور با خداست».
براى این گروه همان‏طور که جمله‏ هاى آیه حاکى است، حکومت، وسیله گسترش نیکى در روى زمین و بازدارى جامعه از فساد است، وجود این نوع سلطه به افراد لایق و شایسته میدان مى‏دهد که شایستگى‏هاى خود را در علوم و فنون، در هنر و فرهنگ و اقتصاد و سیاست آشکار سازند.
رهبر آزادگان حضرت حسین بن على علیه السّلام راز انقلاب پرثمر خود را چنین تشریح مى‏کند:
پروردگارا، تو مى‏دانى مبارزه ما با بنى امیه، به خاطر علاقه به حکومت، و دستیابى به قدرت و مقام و یا به خاطر بهره‏گیرى از مال و ثروت دنیا نیست بلکه براى این است که نشانه‏هاى آیین ترا در همه جا نشان دهیم تا بندگان ستمدیده تو از بند ستم رهایى یابند، و در امن و امان بسر ببرند و به دستورهاى تو از واجبات و محرمات عمل گردد. «2»
امیر مؤمنان علیه السّلام هنگامى که براى سرکوبى پیمان‏شکنان عازم بصره بود، در نقطه‏اى به نام «ذى قار» فرود آمد. ابن عباس مى‏گوید وارد خیمه امام شدم. دیدم مشغول دوختن پارگى کفش خود مى‏باشد، امام رو به من کرد و گفت:
ارزش این کفش چه اندازه است؟
گفتم: به قدرى فرسوده و کهنه است که دیگر قیمت ندارد.
امام در پاسخ فرمود:
 «و اللّه لهی أحبّ إلی من إمرتکم إلا أن أقیم حقّا أو أدفع باطلا». «3»
 «به خدا سوگند، این کفش (که از لیف خرما بوده است) از حکومت بر انسان‏ها نزد من خوشتر است مگر این‏که در سایه آن حقى را اقامه کنم یا باطلى را دفع نمایم».

آنان که از تشکیل اصل دولت و یا تشکیل حکومت‏هاى اسلامى، بیمناک و وحشت زده هستند یا از اهداف دولت‏هاى صالح‏ اطلاع ندارند و یا در پى جرم و جنایاتى هستند که چنین حکومتى مانع کار آنهاست.

نخستین گامى که پیامبر گرامى صلى اللّه علیه و اله و سلم پس از استقرار در مدینه برداشت، تشکیل حکومت اسلامى بود، و در این مورد منشورى املا فرمود که مورد امضاى مهاجر و انصار و یهودیان «یثرب» قرار گرفت و متن آن را که به صورت قانون اساسى و یا منشور حقوقى بین المللى است، ابن هشام در سیر خود آورده است «4» و در این منشور به تمام حقوق مشروع و آزادى‏هاى معقول احترام گذارده شده است.


تداعى معانى در شنیدن لفظ حکومت‏

امت‏هاى مشرق زمین که قرن‏ها زیر چکمه‏هاى دژخیمان استبداد دست و پا زده‏اند، به حکم «تداعى معانى» از شنیدن کلمه حکومت، فرمانروایان ستمگر و خودکامه را به خاطر مى‏آورند که با مکیدن خون ملت‏ها و تاراج کردن اموال عمومى و زد و بند با ابرقدرت‏هاى متجاوز، روزبه‏روز پایه‏ هاى حکومت خود را محکم‏تر مى‏کرند و ظلم و ستم خود را افزایش مى‏دادند و هرروز تحت عنوان «ما فرمودیم» گروهى را نابود، و گروه دیگرى را از هستى ساقط مى‏نمودند.
هدف از دولت این نوع حکومت‏هاى خودکامه نیست بکله حکومتى که از جانب خدا برخیزد، و یا برخاسته ملت و پذیرفته آنان باشد و آن‏چنان در دل جامعه قرار گیرد، که با نمایندگان واقعى ملت جلسه تشکیل دهد و سخنان ملت را به خوبى بشنود، و نیازمندى‏هاى آنها را برطرف سازد.
امیر مؤمنان علیه السّلام در فرمانى که براى مالک اشتر نوشته است چنین مى‏فرماید:
براى شیندى سخنان نیازمندان وقتى قرار بده که براى رفع نیاز آنان آماده باشى، براى این کار در مجلس عمومى بنشین، و براى خوشنودى خدایى که تو را آفریده است براى آنان فروتنى کن، و نگهبانان و پاسداران خود را از جلوگیرى آنها باز دار، تا سخن‏گوى آنان بدون گرفتگى زبان و بى‏ترس و نگرانى سخن گوید، من از پیامبر خدا بارها شنیده‏ام امتى که حق ناتوان را از توانا بدون ترس نگیرد پاک و پیراسته نمى‏گردد. «5»
هم اکنون در اطراف جهان حاکمان خودکامه‏اى زمام امور را بدست گرفته‏اند که از حمایت ملت‏ها محروم، و کاملا مورد تنفر توده‏ها مى‏باشند، و پایگاه مردمى ندارند، امّا در سایه حمایت ارتش، پایه‏هاى قدرت خود را حفظ کرده‏اند و حفظ جان و مال هریک ازاین خودکامگان را یک لشکر برعهده گرفته است. چنین افرادى کى مى‏توانند شریک غم ملت و از حال آنها آگاه گردند؟
امیر مؤمنان علیه السّلام در نامه‏اى به یکى از استانداران خود چنین مى‏نویسد:
 «أ أقنع من نفسی بأن یقال أمیر المؤمنین لا أشارکهم فی مکاره الدّهر. أو أکون أسوة لهم فی جشوبة العیش فما خلقت لیشغلنی أکل الطیّبات کالبهیمة المربوطة همّها علفها». «6»
 «آیا به این قناعت کنم که به من امیر مؤمنان بگویند و در سختى‏هاى روزگار با آنان همدرد نگردم یا در سختى زندگى پیشگام آنها نباشم، من آفریده نشده‏ام که خوردن طعام‏هاى لذیذ مرا از خدمت و طاعت باز دارد مانند چهارپاى بسته شده‏اى باشم که غمى جز علف ندارد».

اگر متفکران و اندیشمندان معاصر، از وظایف حاکم اسلامى‏ که باید تمام کارهاى او با قوانین عدل اسلامى منطبق باشد، و از اهداف عالى و انسانى حکومت اسلامى آگاه بودند؛ تشکیل حکومت اسلامى را منافى آزادى‏هاى مشروع نمى‏شمردند.
ما مسلمانان که قرن‏ها، زیر سلطه حکومت‏هاى جائر و ستمگر، شهوتران و میگسا ر، آزمند و غارتگر، سفاک و خونریز زندگى کرده‌‏ایم، چگونه ازاین دستور جامع و روشن امام غافل بودیم و هیچ‏گاه به فکر حکومت صالح نبودیم و همیشه به یک مشت ستمگر و سفاک مجال مى‏دادیم که با زد و بندهاى سیاسى، و وابستگى‏هاى همه جانبه به نام حاکم و پادشاه اسلام، بر ماحکومت کنند؟
زمامدارانى که بویى از انسانیت و اسلام به مشام آنان نرسیده بود؟!
آرى علت این‏که آرزوى ما جامه عمل نمى‏پوشید؛ این بود که ما مسلمانان خواهان استقلال و آزادى و برقرارى حکومت اسلامى، بدون دادن قربانى، و بدون بذل جان و مال بودیم، و پیوسته مى‏خواستیم که خدا بدون قید و شرط ما را کمک کند. هرچند ما در این راه قربانى ندهیم. درصورتى‏که کمک خدا به ما مشروط به این است که ما نیز دین او را یارى کنیم چنان‏که مى‏فرماید:
یا أیّها الّذین آمنوا إن تنصروا اللّه ینصرکم و یثّبت أقدامکم. «7»
 «اى مؤمنان اگر (دین) خدا را یارى کنید، خداوند شما را یارى مى‏کند و گام‏هاى شما را استوار مى‏فرماید».
خدا به آن گروه وعده سیادت و حکومت داده است که در پرتو ایمان به خدا داراى عمل صالح باشند، معبودى جز خدا نداشته باشند (مقام و منصب، پول و ثروت، ارضاى دیگر غرایز انسانى، براى آنان معبود مقدس نباشد) چنان که مى‏فرماید:
وعد اللّه الّذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الّذین من قبلهم. «8»
 «خداوند به گروه با ایمان که عمل صالح و نیک دارند، وعده داده است که آنان را جانشین در روى زمین قرار دهد (و حکومت و قدرت سیاسى را در اختیار آنان بگذارد) همچنان که به پیشینیان این وعده را داده است.»



پی نوشت ها:

 (1). حج/ 41.
 (2). اللّهمّ إنّک تعلم انّه لم یکن ما کان منا تنافسا فى سلطان، و لا التماسا من فضول الحطام، و لکن لنرى المعالم من دینک، و نظهر الاصلاح فى بلادک، و یا من المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک.
 (3).تحف العقول، ص 239، ط انتشارات جامعه مدرسین، غفارى.
 (4). سیره ابن هشام، ج 1، ص 501- 504 براى آگاهى بیشتر از متن فارسى آن به کتاب «فروغ ابدیت» مراجعه فرمایید.
 (5). و اجعل لذوى الحاجات منک قسما تفرغ لهم فیه شخصک، و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه، للّه الذى خلقک و تقعد عنهم جندک و أعوانک من أحراسک و شرطک، حتى یکلمک متکلمهم غیر متتعتع فانى سمعت رسول اللّه یقول فى غیر موطن لن تقدس أمّة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوى غیر متتعتع. نهج‏البلاغه، بخش نامه‏ها، نامه شماره 53، ج 3، ص 112، عبده.
 (6). نهج البلاغه، نامه 45.
 (7). محمد/ 7.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی