صالحین رستم‌آباد

پایگاه مقاومت بسیج محمد رسول الله رستم اباد

صالحین رستم‌آباد

پایگاه مقاومت بسیج محمد رسول الله رستم اباد

انتظار فرج

| دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۰۱ ب.ظ

أفْضَلُ الْاعْمالِ انْتِظارُ الْفَرَجِ1 یعنى چه؟

            بعضى خیال مى‏کنند اینکه افضل اعمال انتظار فرج است، به این معناست که انتظار داشته باشیم امام زمانأ با عده‏اى که خواص اصحابشان هستند یعنى سیصد و سیزده نفر و عده‏اى غیرخواص ظهور کنند، بعد دشمنان اسلام را از روى زمین بردارند، امنیت و رفاه و آزادى کامل را برقرار کنند، آن وقت به ما بگویند بفرمایید! ما انتظار چنین فرجى را داریم و مى‏گوییم افضل اعمال هم انتظار فرج است! (یعنى بگیر و ببند، بده به دست من پهلوان!).

            انتظار فرج داشتن یعنى انتظار در رکاب امام بودن و جنگیدن و احیاناً شهید شدن، یعنى آرزوى واقعى و حقیقى مجاهد بودن در راه حق، نه آرزوى اینکه تو برو کارها را انجام بده، بعد که همه کارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گیرى شد آن وقت من مى‏آیم! مانند قوم موسى که اصحاب پیغمبر گفتند: یا رسولَ الله! ما مانند قوم موسى نیستیم. (بنى اسرائیل وقتى به نزدیک فلسطین که عَمالقه در آنجا بودند رسیدند و دیدند یک عده مردان جنگى در آنجا هستند، گفتند: موسى! فَاذْهَبْ انْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا انّا هیهُنا قاعِدونَ(مائده/ 24) ما اینجا نشسته‏ایم، تو و خدا بروید بجنگید، آنجا را تصفیه و از دشمن خالى کنید، خانه را آب و جارو بزنید؛ وقتى براى ما خبر آوردید که هیچ خطرى نیست، فقط باید برویم راحت بنشینیم و از نعمتها استفاده کنیم، ما به آنجا مى‏آییم! موسى گفت: پس شما چه؟ شما هم وظیفه دارید که دشمن را که خانه شما را اشغال کرده است، از خانه‏تان بیرون کنید.) اصحاب پیغمبر (مانند مقداد) گفتند: یا رسولَ الله! ما آن حرف را نمى‏زنیم که بنى اسرائیل گفتند، ما مى‏گوییم: اگر شما فرمان بدهید که خودتان را به دریا بریزید به دریا مى‏ریزیم، به آتش بزنید به آتش مى‏زنیم.

            انتظار فرج داشتن یعنى واقعاً در نیت ما این باشد که در رکاب امام زمانأ و در خدمت ایشان دنیا را اصلاح کنیم.

            در زیارت اباعبدالله7 مى‏گوییم: «یا لَیْتَنا کُنّا مَعَکَ فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً» (که براى ما یک ورد شده و به معناى آن هم توجه نمى‏کنیم) یا اباعبدالله7! اى کاش ما با تو بودیم و رستگارى عظیم پیدا مى‏کردیم. معنایش این است که‏ اى کاش ما در خدمت تو بودیم و شهید مى‏شدیم و از راه شهادت، رستگارى عظیم پیدا مى‏کردیم. آیا این ادعاى ما از روى حقیقت است؟

افرادى هستند که از روى حقیقت ادعا مى‏کنند ولى اکثر ما که در زیارتنامه‏ها مى‏خوانیم، لقلقه زبان است.

 

رؤیاى یکى از علماى بزرگ‏

            اباعبدالله7 در شب عاشورا فرمود: من اصحابى بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم. یکى از علماى بزرگ شیعه گفته بود: من باور نداشتم که این جمله را اباعبدالله7 فرموده باشد به این دلیل که با خودم فکر مى‏کردم اصحاب امام حسین7 خیلى هنر نکردند، دشمن خیلى شقاوت به خرج داد. امام حسین7 است، ریحانه پیغمبر9 است، امام زمانأ است7، فرزند على7 است، فرزند زهراست؛ هر مسلمان عادى هم اگر امام حسین7 را در آن وضع مى‏دید، او را یارى مى‏کرد. آنها که یارى کردند خیلى قهرمانى به خرج ندادند، آنها که یارى نکردند خیلى مردم بدى بودند.

این عالم مى‏گوید: مثل اینکه خداى متعال مى‏خواست مرا از این غفلت و جهالت و اشتباه بیرون بیاورد. شبى در عالم رؤیا دیدم صحنه کربلاست و من هم در خدمت اباعبدالله7 آمده‏ام اعلام آمادگى مى‏کنم. خدمت حضرت رفتم، سلام کردم، گفتم: یابنَ رسول الله! من براى یارى شما آمده‏ام، من آمده‏ام جزء اصحاب شما باشم. فرمود: به موقع به تو دستور مى‏دهیم. وقت نماز شد. (ما در کتب مقتل خوانده بودیم که سعید بن عبدالله حنفى و افراد دیگرى آمدند خود را سپر اباعبدالله7 قرار دادند تا ایشان نماز بخواند.) فرمود: ما مى‏خواهیم نماز بخوانیم. تو در اینجا بایست تا وقتى دشمن تیراندازى مى‏کند، مانع از رسیدن تیر دشمن شوى. گفتم: چشم، مى‏ایستم.

من جلوى حضرت ایستادم. حضرت مشغول نماز شدند. دیدم یک تیر دارد به سرعت به طرف حضرت مى‏آید. تا نزدیک من شد، بى اختیار خود را خم کردم.

ناگاه دیدم تیر به بدن مقدس اباعبدالله7 اصابت کرد. در عالم رؤیا گفتم: اسْتَغْفِرُاللهَ رَبّى وَ أتوبُ الَیْهِ عجب کار بدى شد! دیگر نمى‏گذارم. دفعه دوم تیرى آمد. تا نزدیک من شد، خم شدم. باز به حضرت خورد! دفعه سوم و چهارم هم به همین صورت خود را خم کردم و تیر به حضرت خورد. ناگهان نگاه کردم دیدم حضرت تبسّمى کرد و فرمود: «ما رَأَیْتُ أصْحاباً اَبَرَّ وَ أوْفى‏ مِن أصحابى».2  اصحابى بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم پیدا نکردم. در خانه خود نشسته و مرتب مى‏گویید: «یا لَیْتَنا کُنّا مَعَکَ فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً» اى کاش ما هم مى‏بودیم، اى کاش ما هم به این رستگارى نائل مى‏شدیم. پاى عمل به میان نیامده است تا معلوم شود که در عمل هم اینچنین هستید یا نه. اصحاب من مرد عمل بودند نه مرد حرف و زبان.3

 

انتظار فرج‏

            امید و آرزوى تحقق این نوید کلى جهانى انسانى، در زبان روایات اسلامى «انتظار فرج» خوانده شده و عبادت، بلکه افضل عبادات شمرده شده است. اصل «انتظار فرج» از یک اصل کلى اسلامى و قرآنى دیگر استنتاج مى‏شود و آن اصل «حرمت یأس از رَوح الله» است.

            مردم مؤمن به عنایات الهى، هرگز و در هیچ شرایطى امید خویش را از دست نمى‏دهند و تسلیم یأس و ناامیدى و بیهوده‏گرایى نمى‏گردند. چیزى که هست این «انتظار فرج» و این «عدم یأس از روح الله» در مورد یک عنایت عمومى و بشرى است نه شخصى یا گروهى، و بعلاوه توأم است با نویدهاى خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است.

 

دو گونه انتظار

            انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است: انتظارى که سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور است، نیروآفرین و تحرک‏بخش است، به گونه‏اى است که مى‏تواند نوعى عبادت و حق‏پرستى شمرده شود؛ و انتظارى که گناه است، ویرانگر است، اسارت بخش است، فلج‏کننده است و نوعى «اباحیگرى» باید محسوب گردد.

           

انتظار ویرانگر

            برداشت قشرى از مردم از مهدویّت و قیام و انقلاب مهدى موعودأ این است که صرفاً ماهیت انفجارى دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق کشى‏ها و تباهیها ناشى مى‏شود؛ نوعى سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آنگاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفدارى نداشته باشد، باطل یکه‏تاز میدان گردد، جز نیروى باطل نیرویى حکومت نکند، فرد صالحى در جهان یافت نشود، این انفجار رخ مى‏دهد و دست غیب براى نجات حقیقت- نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفدارى ندارد- از آستین بیرون مى‏آید. علیهذا هر اصلاحى محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است؛ تا در صحنه اجتماع نقطه روشنى هست دست غیب ظاهر نمى‏شود. بر عکس، هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حق کشى، هر پلیدى‏اى به حکم اینکه مقدمه صلاح کلى است و انفجار را قریب‏الوقوع مى‏کند رواست، زیرا «الْغایاتُ تُبَرِّرُ الْمَبادى» (هدفها وسیله‏هاى نامشروع را مشروع مى‏کنند). پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.

            اینجاست که گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجویى است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایى. اینجاست که این شعر مصداق واقعى خود را مى‏یابد:

          در دل دوست به هر حیله رهى باید کرد             طاعت از دست نیاید گنهى باید کرد

            این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعى بغض و عداوت مى‏نگرند، زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدى موعودأ مى‏شمارند. برعکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه با نوعى رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مى‏نگرند، زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم مى‏نمایند.

            این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدى موعود و این نوع انتظار فرج که منجر به نوعى تعطیل در حدود و مقررات اسلامى مى‏شود و نوعى «اباحیگرى» باید شمرده شود، به هیچ وجه با موازین اسلامى و قرآنى وفق نمى‏دهد.

 

انتظار سازنده‏

            از آیات استفاده مى‏شود که ظهور مهدى موعود حلقه‏اى است از حلقات مبارزه اهل‏حق و اهل باطل که به پیروزى نهایى اهل حق منتهى مى‏شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد.

            آیاتى که بدانها در روایات استناد شده است نشان مى‏دهد که مهدى موعودأ مظهر نویدى است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است، مظهر پیروزى نهایى اهل ایمان است:

1.  «وَعَدَ اللهُ اَلّذینَ آمَنوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الارْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ اَلّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ اَلّذِى ارْتَضى‏ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ امْناً یَعْبُدونَنى لایُشْرِکونَ بى شَیئاً ...» (نور/ 55)

خداوند به مؤمنان و شایسته کاران شما وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد [همچنان‏که پیشینیان را قرار داد]، دینى که براى آنها آن را پسندیده است مستقر سازد، دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید (دشمنان آنان را نابود سازد)، بدون ترس و واهمه خداى خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزى را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند.

2.  «وَ نُریدُ انْ نَمُنَّ عَلَى الذینَ اسْتُضْعِفوا فِى الارْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص/ 5)

ظهور مهدى موعودأ منّتى است بر مستضعفان و خوارشمرده‏شدگان، و وسیله‏اى است براى پیشوا و مقتدا شدن آنان، و مقدمه‏اى است براى وراثت آنها خلافت الهى را در روى زمین.

3و4. «وَ لَقَد کَتَبنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ انَّ الارضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ» (انبیاء/ 105)

«انَّ الارْضَ لِلّهِ یورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/ 128)

ظهور مهدى موعودأ، تحقق بخش وعده‏اى است که خداوند متعال از قدیم‏ترین زمانها در کتب آسمانى به صالحان و متقیان داده است که زمین از آنِ آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد.

           احادیث: حدیث معروف که مى‏فرماید: «یَمْلاُ اللهُ بِهِ الارْضَ قِسْطاً وَ عَدلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» نیز شاهد مدعاى ماست نه بر مدعاى آن گروه. در این حدیث نیز تکیه بر روى ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و مى‏رساند که قیام مهدى براى حمایت مظلومانى است که استحقاق حمایت دارند.

           بدیهى است که اگر گفته شده بود: «یَمْلاُ اللهُ بِهِ الارضَ ایماناً وَ تَوْحیداً وَ صَلاحاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ کُفْراً وَ شِرْکاً وَ فَساداً» مستلزم این نبود که لزوماً گروهى مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت استنباط مى‏شد که قیام مهدى موعودأ براى نجات حقِ از دست رفته و به صفر رسیده است نه براى گروه اهل حق ولو به صورت یک اقلیت.

           شیخ صدوق روایتى از امام صادق7 نقل مى‏کند مبنى بر اینکه این امر تحقق نمى‏پذیرد مگر اینکه هر یک از شقى و سعید به نهایت کار خود برسد.پس سخن در این است که گروه سعداء و گروه اشقیاء هر کدام به نهایت کار خود برسند؛ سخن در این نیست که سعیدى در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتهى‏ درجه شقاوت برسند.

           در روایات اسلامى سخن از گروهى زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق مى‏شوند. بدیهى است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمى‏شوند. معلوم مى‏شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه‏هایى عالى وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش مى‏دهد. این خود مى‏رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلکه فرضاً اگر اهل حق از نظر کمّیت قابل توجه نباشند از نظر کیفیت ارزنده‏ترین اهل ایمان‏اند و در ردیف یاران سیدالشهداء7.

           از نظر روایات اسلامى، در مقدمه قیام و ظهور امام یک سلسله قیامهاى دیگر از طرف اهل حق صورت مى‏گیرد. آنچه به نام قیام یمانى قبل از ظهور بیان شده است، نمونه‏اى از این سلسله قیامهاست. این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلى رخ نمى‏دهد.

           در برخى روایات اسلامى سخن از دولتى است از اهل حق که تا قیام مهدىأ ادامه پیدا مى‏کند.

           از مجموع آیات و روایات استنباط مى‏شود که قیام مهدى موعودأ آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان برپا بوده است.

           مهدى موعودأ تحقق بخش ایده‏آل همه انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.4

 

__________________________________________________

 (1) منتخب الاثر، ف 10، ب 2، ح 5

(2) روضة الواعظین، ج 1/ ص 219                                                                 

(3) مجموعه‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏23، ص 597 تا 599

(4) مجموعه‏آثاراستاد شهید مطهرى، ج‏24، ص406 تا 440

  • ۹۳/۰۳/۱۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی