نمونه هایى از نظم جهان
در این جهان از کوچکترین ذرّه تا بزرگترین
سیّارههاى آسمانى؛ در هر چه بنگرى، نشانى از نظم کامل و حسابى دقیق، به چشم مىخورد...
چندان که دانشمندان بزرگ را به شگفتى واداشته است.
«سسیل بویس هامان» استاد زیست شناسى دانشکدهى
آسبورى، مىنویسد:
«هنگامى که یک قطره آب را زیر میکروسکوپ مىبینم
و نیز وقتى که دورترین ستاره را با تلسکوپ تماشا مىکنم، سخت مرا به حیرت مىافکند...»
چنان نظم در طبیعت وجود دارد که مىتوان بر
اساس آن، حکم هر پدیده را پیش از پیدایش آن، با قوانین ثابت بیان کرد.
دانشمندان به دلیل اینکه احکام و قوانین حاکم
بر طبیعت، ثابت و معیّن است، براى کشف قانونهاى طبیعى تلاش مىکنند و گرنه هر
گونه کوششى در این زمینه، بى ثمر مىبود.[1]
***
زمینى که روى آن زندگى مىکنیم، از جهت بزرگى و کوچکى، دورى و نزدیکى به خورشید، سرعت حرکت مدارى خود و... چنان منظّم است که توانسته مرکز زندگى کردن و حیات باشد. چرا که اگر در شرایط موجود، اندک تغییرى به هم رسد زیانهاى جبران ناپذیرى پدیدار خواهد شد.
«جوّ» که بیشتر اجزاء تشکیلدهندهى آن، گازهاى زندگى بخش، است آن اندازه کلفتى و غلظت دارد که بتواند مانند سپرى، یا زرهى، زمین را از هجوم مرگبار بیست میلیون سنگ آسمانى در روز، که با سرعتى در حدود 50 کیلومتر در ثانیه به سوى زمین مىآیند، در امان نگهدارد.
وظیفهى تنظیم درجهى حرارت سطح زمین در حدّى که شایستهى زندگى باشد، هم به عهدهى همین جوّ است...
انتقال بخار آب از اقیانوسها به زمین، باز در عهدهى همین جو است؛ و اگر نمىبود همهى خشکىهاى مسکونى زمین، چون کویرهاى خشک، غیر قابل زندگى مىشدند.[2]
***
چرا راه دور برویم؟
نزدیکتر از هرچیز، وجود خود ماست.
اسرار خلقت انسان، بى شمار است؛ چنانکه دانشمندان جهان پس از سالها بررسى و مطالعه، هنوز نتوانستهاند، به همهى شگفتىهاى آن، آشنا گردند.
دکتر «الکسیس کارل» پس از سالها مطالعه، کتابى به نام «انسان موجود ناشناخته» مىنویسد و اعتراف مىکند که:
هنوز زیست شناسى و دانشهاى دیگر، نتوانستهاند به حقیقت دستگاه بدن پى ببرند، و بسیارى از مسائل، ناگشوده مانده است.
اینک به نمونهاى از شگفتىهاى وجود خویش، توجّه کنید.
سلولهاى بدن:
بدن انسان مانند یک ساختمان؛ از مصالح ساختمانى کوچکى به نام سلول تشکیل یافته که هر یک از آنها به تنهایى موجود زندهاى است.
پس زندگى مىکند و تغذیه، هضم، جذب، دفع و تولید مثل را مانند سایر جاندران، به خوبى انجام مىدهد.
در ساختمان سلول ها، اغلب فلزّات، چون آهن، مس، کلسیم و نیز شبه فلزّات مانند اکسیژن، هیدروژن، ازت، گوگرد، مصرف شده است.
شمارهى این سلولها در بدن یک انسان معمولى، برابر با: (1016) یعنى معادل ده میلیون میلیارد، مىباشد.
این سلولهاى زنده، همه با هم همکارى کامل دارند و همگى یک هدف را دنبال مىکنند، آنها بسیار زودرنج وکم طاقتاند و مرتّب باید مواد غذایى در اختیارشان باشد.
این وظیفه را خون با کمک قلب، بسیار خوب انجام مىدهد. ساختمان قلب بهاندازهاى مجهز و کامل است که مىتواند خون را به وسیلهى رگها و موىرگها به تمام بدن برساند.
خون، پس از آن که مواد غذائى را به سلولها رساند، مواد سمّى را که در سلولها جمع شده است با خود برمىدارد و با رنگى تیره به قلب برمىگردد. قلب آن را به دستگاه تصفیهى خون یعنى ششها تحویل مىدهد تا دوباره با رنگ باز و نشاط بیشتر به تمام بدن باز گردد.
در ضمن عبور از کلیه ها، قسمت دیگرى از مواد سمى آن برطرف مىشود تا هیچگونه اختلافى در کار عمومى بدن پیش نیاید.
آیا ترکیب و اندازه گیرى فلزها و شبه فلزّاتى که یک سلول از آن تشکیل مىشود، و نیز، ساختمان بهت انگیز قلب و طرز کار آن، که متفکّران امروز را متوجه خود ساخته است، نمودار یک نظم کامل و عالى نیست؟
و اگر بدن انسان را مجموعهاى اسرارآمیز و در همانحال، منظم بخوانیم، سخن به گزافه گفتهایم؟
بدون شک: نه.
بدین ترتیب باید اعتراف کرد که جهان هستى براساس نظم و ترتیبى کامل استوار است والبته هر نظم و ترتیبى، ساخته و پرداختهى سازندهاى دانا و تواناست.
c3ed