انسان یک موجود جامع هست، نه یک موجود یک بُعدى یا دو بُعدى.
موجودات دیگر بعضىشان یک بعدىاند، بعضى دو بُعدى. بعضى چند بعدىاند،
لکن همه ابعاد وجود در سایر موجودات نیست، فقط انسان هست در بین همه
موجودات که یک موجود چندین بعدى است که براى هر بُعدش احتیاجاتی دارد.
مکتبهائى که در عالم طبیعت هست، هر مکتبى را به استثناى مکتب
اسلام که ملاحظه کنید یک مکتب
مادى است که انسان را حیوان تصّور کردهاست، یک موجودى که همان خوردن و
خوابیدن است، منتهى بهتر خوردن و بهتر خوابیدن.
حیوانات هم مشترکند با ما در خوراک خوردن و خوابیدن، لکن این مکتبها
مىخواهند انسان را یک حیوانى که اینطور ادراک کردهاند، از انسان که این
هم مثل سایر حیوانات هست که تمام چیزهائى و رشدهایى که دارد در همان
ادراکات و امور مادى دور مىزند، اسم آن را گفتهاند امور
عینى، خیال مىکنند که امر عینى عبارت از همین عالم طبیعت است، و حال
اینکه عوالم دیگرى هست که اینها ادراکش نکردهاند و آنها عوالم عینى بیشتر،
یعنى از عینیّت بیشتر حظ دارند تا عالم طبیعت.
عالم طبیعت در آخر موجودات عالم وجود واقع شدهاست، یعنى منتهىالیه عالم.
عالم وجود، عالم طبیعت است، پستترین
عالمها عالم طبیعت است و اینطور نیست که انسان فقط خودش باشد و همین طبیعت
و مرتبهاى نداشته باشد.
انسان مراتب دارد. آن کسى که رفته سراغ آن مرتبه انسان و از این مراتب
غافل شدهاست، اشتباه کردهاست، آن کسى که چسبیده است به آن عالم ماده و
مرتبه طبیعت را دیده و غافل از ماوراء الطبیعة است این هم اشتباه کرده
است.
(صحیفه نور، ج2، ص54)