فلسفه حجاب و پوشش اسلامی
1- حجاب به چه معناست؟
کلمه حجاب هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب. بیشتر استعمالش به معنى پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مى دهد که پرده وسیله پوشش است، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوششى حجاب نیست، آن پوششی حجاب نامیده مىشود که از طریق پشتِ پرده واقع شدن صورت گیرد. در قرآن کریم در داستان سلیمان، غروب خورشید را این طور توصیف مىکند: «حَتّى تَوَارَت بِالحِجَابِ» یعنى تا آنوقتى که خورشید در پشت پرده مخفى شد.
استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه «ستر» که به معنى پوشش است، به کار رفته است. بهتر این بود که این کلمه عوض نمىشد و ما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار مىبردیم، زیرا چنانکه گفتیم معنى شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده مىشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادى گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. اما اینکه چطور شد در عصر اخیر به جاى اصطلاح رایج فقها یعنى ستر و پوشش، کلمه حجاب و پرده و پردگى شایع شده است، براى من مجهول است، و شاید از ناحیه اشتباه کردن حجاب اسلامى به حجاب هایى که در سایر ملل مرسوم بوده است، باشد.
2- آیا وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است، به معنای زندانی کردن و حبس زن است؟
وظیفه پوشش که اسلام براى زنان مقرر کرده است بدین معنى نیست که از خانه بیرون نروند. زندانى کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد. آیات مربوطه همین معنى را ذکر مىکند و فتواى فقها هم مؤید همین مطلب است. در آیات مربوطه لغت حجاب به کار نرفته است. آیهاى که در آن کلمه «حجاب» به کار رفته است، مربوط است به زنان پیغمبر اسلام.
مىدانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهاى خاصى وارد شده است. اسلام عنایت خاصى داشته است که زنان پیغمبر چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان، در خانههاى خود بمانند، و در این جهت بیشتر منظورهاى اجتماعى و سیاسى در کار بوده است. اسلام مىخواسته است «امهات المؤمنین» که خواه ناخواه احترام زیادى در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند، و احیاناً ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسى و اجتماعى واقع نشوند. در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامى هر جا نام «آیه حجاب» آمده، مقصود این آیه است که مربوط به زنان پیغمبر است که مىفرماید: «وِ اذَا سَأَلتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسأَلوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ». یعنى اگر از آنها متاع و کالاى مورد نیازى مطالبه می کنید از پشت پرده از آنها بخواهید.
3- فلسفه حجاب و پوشش اسلامی چیست؟
فلسفه پوشش اسلامى به نظر ما چند چیز است: بعضى از آنها جنبه روانى دارد و بعضى جنبه خانه و خانوادگى، و بعضى دیگر جنبه اجتماعى، و بعضى مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیرى از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مسأله کلىتر و اساسىترى ریشه مىگیرد و آن این است که اسلام مىخواهد انواع التذاذهاى جنسى، چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگى و در کادر ازدواج قانونى اختصاص یابد؛ اجتماع منحصراً براى کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربى عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذت جویی هاى جنسى به هم مىآمیزد، اسلام مىخواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند. اکنون به شرح چهار قسمت فوق مىپردازیم:
1 - آرامش روانى:
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادى معاشرت هاى بى بندوبار، هیجان ها و التهاب هاى جنسى را فزون مىبخشد و تقاضاى سکس را به صورت یک عطش روحى و یک خواست اشباع نشدنى در مىآورد. غریزه جنسى، غریزهاى نیرومند، عمیق و دریا صفت است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکشتر مىگردد، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله ورتر مىشود. براى درک این مطلب به دو چیز باید توجه داشت:
اول: تاریخ همانطورى که از آزمندان ثروت یاد مىکند که با حرص و آزى حیرتآور در پى گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هرچه بیشتر جمع مىکردهاند حریص تر مىشدهاند، همچنین از آزمندانى در زمینه مسائل جنسى یاد مىکند که این ها نیز به هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملکِ زیبارویان در یک حدى متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسرا ها و در واقع همه کسانى که قدرت استفاده داشتهاند، چنین بودهاند.
دوم: هیچ فکر کردهاید که حس «تغزل» در بشر چه حسى است؟ قسمتى از ادبیات جهان، عشق و غزل است. در این بخش از ادبیات، مرد، محبوب و معشوق خود را ستایش مىکند، به پیشگاه او نیاز مىبرد، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه مىدهد. من نمىخواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسى است و هم، هرگز نمی گویم که حافظ و سعدى و سایر غزل سرایان صرفاً از زبان غریزه جنسى سخن گفتهاند. این مبحث، مبحث دیگرى است که جداگانه باید بحث شود. ولى قدر مسلّم این است که بسیارى از عشق ها و غزلها، عشق و غزلهایى است که مرد براى زن داشته است. همین قدر کافى است که بدانیم توجه مرد به زن یا به صورت حرص و آز و تنوع پرستى در می آید و یا به صورت عشق و غزل.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده و تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم براى زنان و هم براى مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک که براى زن و مرد، هر دو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است: «قُل لِلمُؤمنینَ یَغُضُّوا مِن أَبصَارِهِم وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم»...«قُل لِلمُؤمِنَاتِ یَغضُضنَ مِن أَبصَارِهِنّ وَ یَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ». خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید چشم چرانى کنند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهاى کارى نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند. میل به خودنمایى و خودآرایى مخصوص زنان است. این زن است که به حکم طبیعتِ خاصِ خود، مىخواهد دلبرى کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگى از انحراف هاى مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گردیده است.
2 - استحکام پیوند خانوادگى:
شک نیست که هر چیزى که موجب تحکیم پیوند خانوادگى و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، براى کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود. و بالعکس هر چیزى که باعث سستى روابط زوجین و دلسردى آنان گردد به حال زندگى خانوادگى زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.
اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهاى جنسى به محیط خانوادگى و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهرى را محکم مىسازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر مىشود. فلسفه پوشش و منع کامیابى جنسى از غیر همسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگى این است که همسر قانونىِ شخص از لحاظ روانى عامل خوشبخت کردن او به شمار برود، در حالى که در سیستم آزادى کامیابى، همسر قانونى از لحاظ روانى یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار مىرود و در نتیجه کانون خانوادگى براساس دشمنى و نفرت پایهگذارى مىشود.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندى انجام مىگرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختى وسعادت خود مىدانستند، ولى امروز دلیلى براى آن اشتیاق ها وجود ندارد. معاشرتهاى آزاد و بىبندوبار پسران و دختران، ازدواج را به صورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت در آورده است که باید آن را با توصیههاى اخلاقى و یا احیاناً با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. در سیستم روابط آزاد جنسى، پیمان ازدواج به دوران آزادى دختر و پسر خاتمه مىدهد و آنها را ملزم مىسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامى به محرومیت و انتظار آنان پایان مىبخشد. سیستم روابط آزاد اولاً موجب مىشود که پسران تا جایى که ممکن است از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامى که نیروهاى جوانى و شور و نشاط آنها رو به ضعف و سستى مىنهد، اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقط براى فرزند زادن و احیاناً براى خدمتکارى و کلفتى بخواهند، و ثانیاً پیوند ازدواج هاى موجود را سست مىکند و سبب مىگردد به جاى اینکه خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل سعادت خود بداند، برعکس، به چشم رقیب و عامل سلب آزادى و محدودیت ببیند و چنانکه اصطلاح شده است یکدیگر را زندانبان بنامند.
3 - استوارى اجتماع:
کشانیدن تمتعات جنسى از محیط خانه به اجتماع، نیروى کار و فعالیت اجتماع را ضعیف مىکند. برعکس آنچه که مخالفین حجاب خردهگیرى کردهاند و گفتهاند: حجاب موجب فلج کردن نیروى نیمى از افراد اجتماع است؛ بى حجابى و ترویج روابط آزاد جنسى موجب فلج کردن نیروى اجتماع است. آنچه موجب فلج کردن نیروى زن و حبس استعدادهاى او است، حجاب به صورت زندانى کردن زن و محروم ساختن او از فعالیت هاى فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى است و در اسلام چنین چیزى وجود ندارد. اسلام نه مىگوید که زن از خانه بیرون نرود و نه مىگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد - بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن و مرد دانسته است - و نه فعالیت اقتصادى خاصى را براى زن تحریم مىکند. اسلام هرگز نمىخواهد زن، بیکار و بیعار بنشیند و وجودى عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگى یا اجتماعى یا اقتصادى نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروى اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجویی هاى شهوانى است.
آیا اگر مردى در خیابان و بازار و اداره و کارخانه و غیره با قیافههاى محرک و مهیج زنان آرایش کرده، دائماً مواجه باشد، بهتر سرگرم کار و فعالیت مىشود یا در محیطى که با چنین مناظرى روبرو نشود!؟
حقیقت این است که این وضع بی حجابىِ رسوا، از مختصات جامعههاى پلید سرمایهدارى غربى است و یکى از نتایج سوء پول پرستىها و شهوترانی هاى سرمایهداران غرب است؛ بلکه یکى از طرق و وسائلى است که آنها براى تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانى و در آوردن آنها به صورت مصرف کننده اجبارى کالاهاى خودشان به کار مىبرند.
4 - ارزش و احترام زن:
مرد به طور قطع، از نظر جسمانى بر زن تفوق دارد. از نظر مغز و فکر نیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است. زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد، ولى زن از طریق عاطفى و قلبى همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگهداشتن زن میان خود و مرد یکى از وسائل مرموزى بوده است که زن براى حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند. اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و با وقارتر و عفیف تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش براى مرد نگذارد، بر احترامش افزوده مىشود. قرآن کریم پس از آنکه توصیه مىکند زنان خود را بپوشانند مىفرماید: «ذَلِکَ أَدنَى أَن یُعرَفنَ فَلا یُؤذَینَ» یعنى این کار براى اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمىدهند، بهتر است و در نتیجه، دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبک سر مىگردد.
مسأله حجاب، ص 72، صدرا، چاپ هشتادونهم، 1389، تهران
- ۹۳/۰۲/۳۰