بصیرت داشتن در امور
امام صادق(ع):
کسیکه بدون بصیرت
و آگاهى کارى انجام دهد،
مانند رهگذرى است که از بیراهه میرود و هر چه سریعتر برود، از راه بیشتر دور میگردد.
- ۰ نظر
- ۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۵۵
امام صادق(ع):
کسیکه بدون بصیرت
و آگاهى کارى انجام دهد،
مانند رهگذرى است که از بیراهه میرود و هر چه سریعتر برود، از راه بیشتر دور میگردد.
اکنون ما پیرامون اندیشه هاى این گروه سخن میگوییم:
1. مارکس و
همفکران او لزوم وجود دولت را تا آنجا که اختلاف طبقاتى در میان است
ضرورى مىدانند و معتقدند پس از گسترش کمونیسم در سرتاسر جهان دولت باید از
میان برود.
نقد: این سخن، پندارى بیش نیست، و
برترىطلبى انسان و فزونخواهى او، منحصر به مسائل اقتصادى و امور مادى
نیست که در صورت محو اختلاف طبقاتى مایه نزاع و جدال از بین برود بلکه
براى جلوگیرى از جاهطلبى و خودخواهىها، وجود حکومت لازم و ضرورى است،
هرچند اختلاف طبقاتى در کار نباشد.
2. گروهى که در پى جرم و جنایت و
فساد و هوسرانى هستند محیطهاى هرجومرج و بىنظمى و ناامنى به نفع آنان
تمام مىشود، و پیوسته مىخواهند، از آب گلآلود ماهى بگیرند، این گروه از
بردن نام حکومت و دولت، نام قوه مجریه و قضائیه، سخت خائف و بیمناکند، زیرا
مىدانند که وجود نظم، مانع از جرم و جنایت و تجاوز و شرارتهاى آنها
مىگردد و به خودکامگى آنان پایان مىبخشد.
3. گروهى که از شنیدن لفظ
دولت و حکومت به یاد حکومتهاى زورگو و خودکامه مىافتند که پیوسته در خدمت
اقویا بوده و جز مکیدن خون ملت، و غارت کردن اموال عمومى هدف دیگرى
نداشتند. هر موقع انسان به یاد سلولها و سیاه چالهاى زندانهاى ایران
مىافتد که این سلطه گراها براى جوانان ملت و آزادى خواهان درست کرده
بودند و روز و شب جز شکنجه و سرکوب فرزندان ملت، کارى نداشتند، یک نوع تنفر
از دولت و حکومت به وى دست مىدهد، و مىپندارد که حکومت کردن جز با این
روشها امکان ندارد.
اگر این گروه از ویژگىهایى که قرآن براى حکومتها
صالح یادآور مىشود اطلاع داشتند، هرگز همه را به یک چوب نمىراندند و از
حکومتهاى صالح استقبال مىکردند.
4. گروهى روشنفکر که به آزادىهاى
فردى بیش از حد معقول بها مىدهند و تصور مىکنند که وجود دولت، مزاحم حریت
و آزادى است، این گروه «لاابالیگرى» را از آزادىهاى معقول و مشروع باز
نشناختهاند. در حکومتهاى صالح هیچ نوع محدودیتى براى آزادىهاى فردى
معقول و خرد پسند وجود ندارد، و قدرت سیاسى جز دفاع از حریم حق و شکوفا
ساختن استعداها، هدف دیگرى نخواهد داشت. زیرا حاکم در حکومتهاى صالح یا از
جانب خدا، مبعوث است و یا برگزیده و لااقل پذیرفته شده مردم مىباشد.
شهید محمد بروجردی
شوخ طبعی، صمیمیت و روابط بی پرده، ساده زیستی و مردمی بودن
با موتورگازی میآمد
کمیته.
سر و کله اش که
پیدا میشد، تیکه بود که دوستان بارش میکردند.
- آقابروجردی،
پارکینگ ماشین های ضدگلوله اون طرفه، برو اون جا پارکش کن.
- حیفه این رو
سوار میشین ها. میدونی یک خط بیفته به ش چی میشه؟
- حاجی بده ببرم
روش چادر بکشم آفتاب نخوره، حیفه.
موتور را داده بود دست این آخری؛ گفته بود «بارک الله، فقط بپاها. ما همین یه
وسیله رو داریم.»
عقل انسان، شبیه به درختی است که خداوند بذر آن را در نهاد انسان کاشته است.
حال اگر
این درخت آبیاری شود، بزرگ میشود و از آن شاخه و برگهای فراوان میروید و سایهی اطمینانی بر سر انسان میافکند.
عقل نیز آبیاری میخواهد؛ آبیاری عقل، پذیرفتن نصایح و به کار بستن امور خیر است.
آیتالله حائری شیرازی
در چنین شرایطی، یک توضیح ساده و منطقی، برای رفع این سوءبرداشت، کافی است. اول اینکه «مطلقه بودن ولایت فقیه» به هیچ وجه به معنای دلبخواه عمل کردن نیست؛ چون در اینصورت، عدالت فقیه، مخدوش میشود و او دیگر حتی صلاحیت امامجماعتبودن را هم را از دست میدهد چه رسد به ولایت بر مردم. بنابراین، قید «مطلقه» به معنای «هر چه دلش خواست» نیست.
شهید عبدالله میثمی
درک صحیح تکلیف و شناخت لبّ اسلام
دو سال پیاپی. شهید محلاتی، به حاج عبدالله میثمی گفت:
«بیایید
و شما هم به حج بروید.»
با وجودی که این سفر مدت زیادی طول نمی کشید، قبول نکرد و
گفت: «حس میکنم تکلیفم در اینجاست، در جبهه ها.»
حتی بعدها هم، وقتی بر این امر اصرار کردند، پاسخ داد:
«خیر!
اگر قرار باشد اجری از حج ببریم، همان اجر را در اینجا هم به دست میآوریم.»
هنگامى که ساختمان زیبا، پرشکوه و منظّمى مىبینیم به آسانى در مىیابیم که مهندس و معمار و بنّاى آن هر یک در فنّ خود مهارت داشته است و از دیدن آن بناى با نظم به علم و اطلاع سازندهى آن پى مىبریم.
همچنین مشاهدهى اتومبیل، هواپیما، مغز الکترونیک و دیگر صنایع منظّم، بدون شک، ما را به مخترعان، مکتشفان و سازندگانى مطّلع و دانا رهنمون مىشود و به علم واطلاعشان واقف مىشویم.
هیچگاه لازم نیست که سازندهى ساختمان و یا مصنوعات دیگر را با چشم خود ببینیم تا به وجود آنها اعتراف کنیم؛ تازه اگر هم آنها را مشاهده کنیم؛ باز علم و اطلاعشان را با هیچیک از حواس ظاهرى خود درک نمىتوانیم کرد.
اما در عین حال به علم و اطلاع آنان معتقدیم؛ چرا؟ چون همان نظمى که در مصنوعاتشان دیده مىشود، ما را به علم و اطلاع سازندگانشان آگاه مىسازد و از اینجا به این نتیجه مىرسیم که هرگز لزومى ندارد هر چیزى که ما مىخواهیم به وجود آن اعتراف کنیم از دیدنیها و محسوسات باشد. بلکه چه بسیار حقایقى که با هیچیک از حواس ظاهرى ما درک نمىشوند ولى با دقت و توجه در اثرهاى آنها به وجودشان آگاه مىگردیم. چون هر خردمندى با کوچکترین التفات و دقت در مىیابد که هیچ اثرى بدون مؤثر و هیچ چیز با نظمى بدون نظم دهندهى باخرد و دانا نمىتواند بود.