صالحین رستم‌آباد

پایگاه مقاومت بسیج محمد رسول الله رستم اباد

صالحین رستم‌آباد

پایگاه مقاومت بسیج محمد رسول الله رستم اباد

با موجودات نامحسوس جهان آشنا شویم!

| شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ق.ظ

هنگامى که ساختمان زیبا، پرشکوه و منظّمى مى‌بینیم به آسانى در مى‌یابیم که مهندس و معمار و بنّاى آن هر یک در فنّ خود مهارت داشته است و از دیدن آن بناى با نظم به علم و اطلاع سازنده‌‌ى آن پى مى‌بریم.

همچنین مشاهده‌‌ى اتومبیل، هواپیما، مغز الکترونیک و دیگر صنایع منظّم، بدون شک، ما را به مخترعان، مکتشفان و سازندگانى مطّلع و دانا رهنمون مى‌شود و به علم واطلاع‌شان واقف مى‌شویم.

هیچگاه لازم نیست که سازنده‌‌ى ساختمان و یا مصنوعات دیگر را با چشم خود ببینیم تا به وجود آنها اعتراف کنیم؛ تازه اگر هم آنها را مشاهده کنیم؛ باز علم و اطلاع‌شان را با هیچ‌یک از حواس ظاهرى خود درک نمى‌توانیم کرد.

اما در عین حال به علم و اطلاع آنان معتقدیم؛ چرا؟ چون همان نظمى که در مصنوعاتشان دیده مى‌شود، ما را به علم و اطلاع سازندگان‌شان آگاه مى‌سازد و از اینجا به این نتیجه مى‌رسیم که هرگز لزومى ندارد هر چیزى که ما مى‌خواهیم به وجود آن اعتراف کنیم از دیدنی‌ها و محسوسات باشد. بلکه چه بسیار حقایقى که با هیچ‌یک از حواس ظاهرى ما درک نمى‌شوند ولى با دقت و توجه در اثرهاى آنها به وجودشان آگاه مى‌گردیم. چون هر خردمندى با کوچکترین التفات و دقت در مى‌یابد که هیچ اثرى بدون مؤثر و هیچ چیز با نظمى بدون نظم دهنده‌‌ى باخرد و دانا نمى‌تواند بود.

بنابراین مى‌توانیم موجودات جهان را به دوسته تقسیم کنیم:

1 - چیزهایى با یکى از حواس پنجگانه درک مى شود، با چشم دیدنیها را مى‌بینیم، با گوش صداها را مى‌شنویم با بینى و زبان و پوست بدن از بوهاى مطبوع و نامطبوع، مزه‌هاى تلخ و شیرین، سردى و گرمى و زبرى و نرمى، آگاه مى‌شویم.

2 - حقایقى که با هیچ یک از حواس ظاهرى ما درک نمى‌شود ولى از راه مطالعه در آثار آنها، مى‌توانیم به وجودشان پى ببریم گرچه همه آن حقایق نیز همه یکنواخت نیستند؛ برخى مادّى و برخى غیرمادّى یعنى مجرد از همه‌‌ى حدود و خواص ماده‌اند و اکنون اشاره به برخى از آنها:

* الکتریسته:

هرگز نمى‌توانیم با نگاه کردن به دو سیم که یکى از آنها برق دارد، از جریان برق در آن یک، آگاه شویم و تنها از اثر برق -مثلاً روشن شدن لامپ- مى‌توانیم به وجود آن پس ببریم، پس الکتریسته چیزى است که هست هر چند چشم ما نمى‌تواند آنرا مستقیماً ببیند.

* نیروى جاذبه:

اگر جزوه‌اى را که هم اکنون در دست دارید رها کنید؛ رو به زمین سقوط مى‌کند یعنى زمین آن را به طرف خود مى‌کشد، این نیرو چیست که ما آن را مستقیماً با حواس خود احساس نمى‌کنیم؟

این نیروى جاذبه نیز از جمله چیزهاى بسیاریست که دیدنى نیست اما از سقوط اجسام -که اثر آنست- به وجود آن اطمینان داریم.

* آهنربا:

آهنربایى را که در کنار قطعه آهنى قرار مى‌دهیم. به ظاهر چیزى جز آنچه مى‌بینیم وجود ندارد، اما وقتى آهن به سوى آهنربا کشیده مى‌شود در مى‌یابیم که در فضاى پیرامون آهنربا خاصیت آهنربایى وجود دارد.

* اشعه نامرئى:

اگر نور سپیده فام خورشید را به بلور سه پهلویى بتابانیم در آن سوى بلور، هفت رنگ خواهیم دید که عبارتند از: قرمز، نارنجى، زرد، سبز، آبى، نیلى و بنفش. این سوى قرمز و فراسوى بنفش، دیگر رنگى دیده نمى‌شود. در صورتى که دانشمندان دریافته‌اند که در آنجا که چشم، دیگر نورى نمى‌بیند باز هم نورهایى وجود دارد که داراى آثار حرارتى و شیمیایى هستند. این نورها را «مادون قرمز» و «ماوراء بنفش» مى‌نامند.

در سال 1800 میلادى (1178 شمسى هجرى) یکى از دانشمندان فیزیکدان و ستاره شناس به نام هرشل به فکر افتاد که تحقیق کند آیا نورى به جز آنچه چشم مى‌بیند وجود دارد یا نه؟ گرماسنج را روى پرده‌اى که نورهاى هفتگانه از بنفش تا قرمز در آن دیده مى‌شد به تدریج جابجا کرد و در معرض رنگهاى مختلف قرارداد و اثر حرارتى هر یک از این رنگها را اندازه گرفت. چون به این سوى قرمز رسید، دریافت که گرماسنج، حرارت بیشترى را نشان مى‌دهد و از آن پس مسلم شد که نورى نادیدنى - به نام «مادون قرمز» - وجود دارد که حرارتى بیش از نورهاى دیدنى ایجاد مى‌کند و همین حرارت که اثر این نور است، بشر را به وجود نور مادون قرمز معتقد ساخت.

در همان زمان، دانشمند دیگرى به نام ولاستون مقدارى از ترکیب کلرور نقره را که یک مادهّ‌‌ى شیمیایى است؛ در ماوراء نور بنفش قرار داد و بر خلاف انتظار خود دریافت: در آنجا که نورى به چشم نمى‌آید؛ عاملى وجود دارد که کلرور نقره را سیاه رنگ مى‌کند.

بعدها نیز دانشمندان دریافتند که تغییر رنگ پوست بدن در آفتاب، به خاطر تأثیر شیمیایى همین نور است.

بدینگونه، مسلم شد که فراتر از نور بنفش نور دیگرى وجود دارد که دیده نمى‌شود و آن را «ماوراء بنفش» نامیدند.

* صداهاى ناشنیدنى:

بسیارى از صداهاست که ما نمى‌شنویم. این گونه صداها را اصوات ماوراء صوتى یا مادون صوتى مى‌نامند که از آثار آنها به وجودشان پى مى‌بریم و در پزشکى و صنعت مورد استفاده قرار مى‌گیرد.

* ادراک:

همه‌‌ى ما از خود، آگاهیم. یعنى درک مى‌کنیم که هستیم و نیز یک سلسله ادراکات متوالى و پى درپى نسبت به موضوعات خارج از خویش داریم که از آنها با این قبیل جمله‌ها تعبیر مى‌کند.

- مشکل‌ترین مسأله‌‌ى ریاضى را حل کردم.

- درباره فلان تئورى بسیار اندیشیدم تا دریافتم درست است.

و نیز، انسان نسبت به دانستنى‌هاى خود، آگاه است یعنى مى‌داند که مى‌داند. ادراک، چیزى دیدنى و شنیدنى نیست تا انسان بتواند آنرا با چشم ببیند یا با گوش بشنود بلکه حقیقتى نامحسوس است که هر انسانى آن را علاوه بر نیروى بینایى و شنوایى و سایر قواى ظاهرى در وجود خویش مى‌یابد و دیگران نمى‌توانند از راه حواس ظاهرى آنرا درک کنند بلکه باید به وسیله‌‌ى آثار، از وجود آن باخبر شوند مثلاً دانشمندى که راه حل یکى از مسائل علمى را توضیح مى‌دهد، معلوم مى‌شود که آن را درک کرده است و نیز موقعى که از دانشمندى مى‌پرسیم شما به مسائل ریاضى آشنا هستید یا نه؟ او مى‌گوید: بى اطّلاع نیستم مى‌فهمیم که وى به ادراکات و دانستنیهاى خودآگاه است یعنى: مى‌داند که مسائل ریاضى را مى‌داند.

* ترسیم ذهنى:

بشر مى‌تواند در ذهن خود هر شکلى که مى‌خواهد، بسازد مثلاً برجى مانند برج ایفل را که ساختن آن در جهان خارج به سالها وقت و هزار گونه مصالح و مواد و صدها کارگر نیاز دارد؛ در عالم ذهن مى‌توان در لحظه‌اى بنا کرد بلکه هزاران برابر آنرا بدون هیچ زحمتى مى‌توان ساخت و نیز ممکن است در ذهن چیزهایى را تصور کرد که اصلاً در خارج وجود ندارد چنانکه در ذهن خود هیولایى مى‌توانیم بسازیم که داراى سرها و دست و پاهاى زیادى باشد پیداست که دیگران قادر نیستند مستقیماً از ساخته‌هاى ذهنى ما با خبر شوند، زیرا دیدنى و شنیدنى نیست بلکه باید از آثار، پى به وجود آن ببرند یا از طریق گفتار خود ما.

* حب و بغض و تصمیم:

هر کسى از چیـزهایى خوشش مى‌آید و در مقابل، از چیزهاى دیگر بیزار است. و نیز پیوسته در زندگى نیازمند به تصمیم است. هر کارى را که دوست دارد، تصمیم مى‌گیرد آنرا انجام دهد و هر کارى را که دوست ندارد از آن صرف نظر مى‌کند و تصمیم مى‌گیرد پیرامون آن نگردد.

هیچکس نمى‌تواند مستقیماً از تصمیم دیگرى و از اینکه چه چیز را دوست دارد و از چه بدش مى‌آید با خبر شود مگر از راه آثار و عکس العمل ها، زیرا حب و بغض و تصمیم، شنیدنى، و دیدنى و احساس شدنى نیست تا با حواس ظاهرى احساس گردد.

* حیات:

جوجه‌‌ى زیبایى پیش روى ما، در حوض مى‌افتد و پیش از آنکه بتوانیم نجاتش دهیم، مى‌میرد. در سازمان حیاتى این حیوان در همان لحظه چه تغییرى رخ داده و در وضع فعلى او با یک لحظه پیش که زنده بود چه تفاوتى به هم رسیده است که دیگر نمى‌جنبد، بازى نمى‌کند، غذا نمى‌خورد؟

ناچار باید گفت: چیزى در حیوان زنده هست و در مرده نیست که همان حیات است. این حیات محسوس نیست و ما تنها آثار آنرا که حرکت، تغذیه و... باشد درک مى‌کنیم و از راه همین آثار به وجود آن پى مى‌بریم.

***

حقایق علمى و مسلم بالا به خوبى روشن مى‌سازد که علاوه بر موجوداتی که ما آنها را با اندام‌هاى حسى درک مى‌کنیم، موجوداتى هم هستند که مستقیماً احساس نمى‌شوند بلکه فقط از راه آثار، آنها را مى‌شناسیم.

بدین ترتیب نتیجه مى‌گیریم که صحیح نیست چیزى را که نمى‌بینیم تنها به علت اینکه دیده نمى‌شود انکار کنیم، زیرا دیده نشدن غیر از وجود نداشتن است و راه پى بردن به وجود چیزى منحصر به چشم و یا سایر حواس ظاهرى نیست بلکه عقل هم مى‌تواند از راه اثر به وجود چیزى پى ببرد چنانکه وجود حقایق علمى ذکر شده - که از راه آثار شناخته مى‌شوند - پیش هیچکس قابل تردید یا انکار نیست.

نمى خواهیم بگوییم خدا مانند این حقایق است زیرا خدا حقیقتى است فوق اینها که هیچ چیز با او همتا و همانند نیست بلکه منظور ما این است که همانطوری‌که در این چیزها از راه آثار پى به وجودشان مى‌بریم؛ درمورد خدا نیز، از راه آثار پى به وجود او مى‌بریم.

پس آنانکه، تنها با چشم سر، مى‌نگرند و وجود خدا را چون با همین چشم نمى‌توانند دید انکار مى‌کنند چشم خرد و اندیشه ایشان نابیناست، چرا که دانستیم، به حکم خرد، از راه نظام دقیق خلقت که از آثار خداست مى‌توان به وجود او پى برد.

اما تو؛

«چشم دل باز کن که جان بینى

و آنچه نادیدنى است آن بینى!»

زیرا در هر موجود، نشانه‌اى از خدا هست.

نکته‌‌ى دقیقتر و مطلب مهمتر آنکه مطالعه در آثار قدرت پروردگار - یعنى جهان و جهانیان علاوه براینکه ما را به وجود وى رهنمون مى‌شود از این حقیقت نیزآگاه مى‌سازد که:

چون همه‌‌ى جهان و جهانیان آثار اوست و اثر وى اختصاص به یک مورد و مکان مخصوص ندارد و همه پدیده‌ها هر کدام نشانى از وى دارند؛ پس خود او حقیقت دیگرى است که هیچیک از موجودات جهان همتا و همانند او نیستند بلکه وجود نامحدودى است که دارنده‌‌ى همه‌‌ى کمالات و منزه از همه‌‌ى نقایض است.

***

بنابراین، از مطالعه در آثار الهى به دو چیز پى مى‌بریم:

1 - به وجود آفریدگار جهان، که همه اثرهاى اویند.

2 - چون آثارش نامحدود است و مختص به یک‌جا و یک زمان نیست؛ مى‌فهمیم که او وجودى است نامحدود و دارنده‌‌ى همه‌‌ى کمالات گرچه نمى‌توانیم حقیقت او را درک کنیم.

  • ۹۳/۰۱/۳۰

اصول دین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی